چند باری شده، از بینابین صحبت افراد شنیدهام که میگویند، شاعری (آن هم شعر کلاسیک فارسی) آسان شده است. دلیلشان هم این است که این روزها با دسترسی به اینترنت، میتوان به دهها لغتنامه دسترسی داشت و به دهها قافیه یاب؛ نتیجتا ( از نظر آنها) میتوان شعری موزون سرایید. من اما کاملا با این مطلب مخالفم. هم من میدانم، هم شما، که شعر، واژهای است عربی به معنای احساس و در فارسی، نظم را شعر میگوییم از این رو که نظمی را ارزشمند میدانیم که از احساسات فرد نشئت گرفته باشد. حتی، نوشتهای که در قالبهای مثنوی و غزل و چون اینها هم نیست و به نثر نزدیکتر است تا نظم را، شعر نو میگوییم به همان دلیل. یعنی شعرنو را هم، نثری سرشار از احساس میدانیم. البته، احساس که فقط عشق و عاشقی نیست. خشم و نومیدی و نارضایتی حقیقی هم احساساند. در حقیقت، مساله مهم و اساسی در باب شعر، احساسات است و قالب شعری و زبان متکلف و استفاده درست و بهجا از کلمات هممعنی و هزار و یک مساله ظاهری دیگر، فرع شعر محسوب میشوند. آن شعری که از ابتدا تا انتهایش را از روی احساسات حافظ و خیام و نیما و شاملو نوشتهایم، شعری که به پیروی از بوکفسکی و مایاکفسی و الیوت و نرودا نوشتهایم، بیهیچ شکی، بی ارزشترین متنهاست، چرا که نه از احساسات ما، بلکه تحت تاثیر احساسات فرد دیگری ( و شاید در مواردی فرد ثالثی حتی) نوشته شده است و کیست که چنین شعری را، ارزشمند بداند؟
خلاصه اینکه، اینترنت امروز، شر گفتن امثال منی را آسان کرده است و در آن شکی نیست. اما شعر گفتن را نه. نه امروز میتواند شعر گفتن را آسان کند، نه فردا، و نه هیچ زمان دیگری. شعر که فقط، رعایت قافیه و وزن استفاده از کلمات به گوش ناخورده نیست.
خلاصه اینکه، اینترنت امروز، شر گفتن امثال منی را آسان کرده است و در آن شکی نیست. اما شعر گفتن را نه. نه امروز میتواند شعر گفتن را آسان کند، نه فردا، و نه هیچ زمان دیگری. شعر که فقط، رعایت قافیه و وزن استفاده از کلمات به گوش ناخورده نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر