۱۳۹۴/۸/۲
۵۴. کنارش بگذار
۱۳۹۴/۷/۹
۵۳. زبان دیده
آقای ابتهاج، جایی میفرمایند که:
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست / تا اشارات نظر نامهرسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم / پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
راست هم میگویند خب. اشارات نظر ما دنیایی است برای خودش. اما اگر مخاطب به زبان دیگری سخن بگوید چه؟ اگر زبان نظر من را نفهمد چه؟ آن وقت چگونه میخواهد واسخم دهد؟ یا شاید هم میفهمد؟ شاید زبان دیده، جهانی است. مثل اسپرا... نه این چه مثال احمقانهای است؟ مثل موسیقی. بله، زبان دیده مثل موسیقی جهانی است و همه میفهمندش و مرزنمیشناسد. ولی اگر همه متوجهش میشوند، پس آرا پاسخم نمیگوید؟ با همان نگاهی که زبان من و او و تو آن و آن دیگری و کلا همه است؟ یعنی نمیبیند؟ یا من اشتباه بیان میکنم؟ نکند من تبحر کافی ندارم؟ نکند منظورم را اشتباه رسانده باشم؟
شاید هم، هم میبیند و هم من درست میگویم و هم میفهمد ولی نمیخواهد جوابی بدهد. شاید برای فزونی یافتن عطشم، شاید چون با من نیستش میلی.