۱۴۰۱/۱/۱۳

۱۶۰. هشیار نباید بود

به مکتب
پای درس جنون نشستم
و به تقلید هزار جانی
کشتم در من
به چاقو منی را
گردن بریدم
به طناب منی را
اعدام کردم
به گرمی منی را
گلوله بارانیدم
و زیر باران
هزار چرخ چرخیدم
برهنه در برف
خون چکیدم
خیره به خورشید
-که انگار تو -
کور نشدم
کور ماندم
جان ندادم
بی‌جان ماندم
نمردم
مرده ماندم
و جنون به ریشخند
که دیوانه نبودم
 نماندم