مسخرهاس، نه؟ ولی من هم مثل بقیه شما که یا دادین و گذشتین یا باس بشینین تا بیاد و بدین و بگذرین، بالاخره باید بدم و بگذرم. یک سال و چند ماه دیگه باید بدم و بگذرم. انصاف نیست؟ ستمه؟ زندگی رو باس بذاری تا وقتی دادی، درد نداشته باشه؟ درسته. هم شمایی که دادی این رو میدونی و هم منی که باس بدم این رو میدونم و هم اونی که نشسته تو صف تا موقعش برسه و بره بده. اما یه سری هستن مث من، که این دادنه، نه که به خیالشون نباشه، اما رضا نمیدن که کل زندگی رو بزارن برا این دادنه. بقیه زندگیم بهش بستهاس؟ اگه بد بدم، باید پنجاه-شصت سال حمالی کنم؟ میدونم. اما اینم میدونم که اگه الان به بقیه زندگیمم نرسم، وقتی دادم و خوبم دادم و دردم نداشتم، حالم گرفته. حالا خوب دادم که دادم. کجا وایستادم؟ اون چیزی که میخوام هستم؟ اون چیزی که میخوام رو دارم؟ ارزشش رو داره که بدم و خوبم بدم، اما نصف اون چیزی که باس باشمم نباشم؟
خب جواب اینکه که نمیدونم! مثل بقیه سوالای زندگیم هیچ جوابی قانع کننده نیست.
ولی بالاخره باید بدم. شاید بهترین پولتیک، این باشه که یه جوری بدم که نه بد باشه و نه خوب، و به بقیه زندگیمم رسده باشم.
خب جواب اینکه که نمیدونم! مثل بقیه سوالای زندگیم هیچ جوابی قانع کننده نیست.
ولی بالاخره باید بدم. شاید بهترین پولتیک، این باشه که یه جوری بدم که نه بد باشه و نه خوب، و به بقیه زندگیمم رسده باشم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر