زار محمد نمیدونم کجا رفتی، چی کاره شدی و عاقبت شهرو و سهراب و منیژه چی شد زار محمد. منیژه و سهراب اگه برای بچههاشون تعریف کرده باشن و بچههاشون برای بچههاشون و بچههای بچههاشون برای بچههاشون گفته باشن که زار محمد دلاور که دوش به دوش رییسعلی، که حالا دیگه هیچکه یادش نیست کی بود و چی کار کرد و فقط تک و توکی این طرف و اون طرف اسمش شنیدن و شایدم برخی یادشون باشه که وسط کتاب تاریخ مدرسه یه اسمی هم از رییسعلی اومده بود، ده پونزدهتا انگلیسی و هندی که زده هیچ حق چهارتا مال حرومخور از همهجا بیخبر هم گذاشته کف دستشون و شده شیرمحمد، حالا باید دل همه اون بچهها خون باشه که جدشون زیر بار ستم و ظلم نرفت که هیچی به هیچی. زار محمد نیستی ببینی که ظلم کم نشد که نشد هیچ، چارتا مفتخور حرومبر بندری چهلتا شدن و زاییدن و زاییدن و حالا دیگه نمیشه مفتبر حرومخور رو از حسابی نون بازوخور تشخیص داد زار محمد.
تهش که چی زار محمد؟ تو مارتین گرفتی دستت گذاشتی بیخ پهلوی اون حرومخور دغل که تکیه زده بود جای پیغمبر و کاغذ دروغکی مینوشت و نجاست وجودش رو ریختی زمین، ما چی کار کنیم زار محمد؟ ما که نه مثل تو میتونیم گاومیش رام کنیم، نه مثل تو زهله داریم گرمی دست بگیریم و لاشه سرد کنیم، نه اگه زهلهش رو داشتیم عرضهاش بود، نه اگه عرضهاش بود تو رسم و مراممون میگنجید و نه اگه تو رسم و مراممون میگنجید زار محمد، در دکون سیاهدل بددهنش به رومون باز بود و تفنگچیاش از سر راهمون کنار میکشیدن. زار محمد همون بهتر که گذاشتی رفتی و دواس رو ول کردی و آواره شدی زار محمد. تو غربت دست سردی خاک دادنت زار محمد اما آدم تو دست سرد خاک غربت باشه بهتره از اینکه چشش واز باشه و ببینه دارن مالش رو میبرن و ناموسش رو میزنن و خودش رو خر میگیرن و باز هیچ گهی نخوره و نتونه بخوره زار محمد. اگه بودی میدیدی که زیر بار زور نرفت و خون کردی که زور و ستم نشه و حالا چه ظلمی دارن میکنن بد جور دق میکردی زار محمد.
زار محمد تو زیر بار ستم نرفتی که چارتا بیخاصیت مثل من اسمت رو به شانس از داستانای یه بوشهری یاد بگیریم و مثل مردم بندر دستمریزادت بگیم تو دلمون و ته ذهنمون بمونه یه تنگسیری بود زارمحمد تنگستونی از دلوارای دواس که فلون کرد و بهمون شد و نقلت رو برای چارتا بیخاصیتتر از خودمون بگیم و خودمون قلاده ظلم به گردنمون هی بسپاریم به تیغ برهنهی عباس و دلخوش کنیم به حسابرسی قیامت که به قول خودت کدوم قیامت؟ قیامت کار تو بود.
------------------------------------------------------------------------------
اگر احیانا به یاد ندارید یا نمیدانید، زار محمد شخصیت داستان تنگسیر - که روایت واقعه مهمی در سرگذشت اوست - از صادق چوبک است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر