۱۳۹۸/۴/۲

۱۱۵. آقای بختاپوس

‏حوصله‌ی آدم‌ها را ندارم. حوصله‌ی انکرالاصواتی که از موبایل‌هایشان پخش می‌کنند، حوصله‌ی شصت ثانیه‌های آبکی اینستاگرامی که قهقهه‌شان را به آسمان می‌برد. حوصله‌ی سیگارهایی که چس‌دود می‌کنند.

حوصله ندارم سر سفره دو لقمه کم‌تر به شکم ببندم و این یکی بگوید بلنبان؛ لای بلنبان زدنش از آن طرف صدای چاه و آسیاب کفتارها در گوشم بپیچد.

حوصله ندارم بنشینم ور یکی و طرف هی زور بزند سر صحبت را باز کند و ماجرای بامزه و جالبی تعریف کند، از اول تا آخرش خُنُک‌بازی در بیاورد اما. حوصله ندارم هی سوزن و جوالدوز و سیخ بزنم به پهلوی خودم که مشارکت کن، هی نتوانم.

حوصله ندارم حرف نزنم. حوصله‌ی نگاه‌های سنگین وقت سکوت را ندارم. حوصله ندارم جوری نگاهت کنند انگار آجر اضافه‌ی سر دیواری، آن آجر که روی سر ره‌گذری می‌افتد؛ همان‌جا می‌ماند و پای صدها ره‌گذر را می گیرد.

حوصله‌ی آدم‌ها را ندارم. حوصله‌ی راه رفتن و ایستادنشان. حوصله بی‌خوابی و خوابشان. حوصله‌ی وجود داشتنشان را.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر