۱۳۹۷/۱۰/۱۳

۱۰۴. عذر تقصیر

بله من هنوز هم از بارش برف و بارانی، ذوق زده می‌شوم. هنوز وزش باد بر بدن و صورتم، سر حالم می‌آورد. کماکان می‌توانم از داستانی و شعری حظ ببرم و کشف و فهمیدن هنوز برایم هیجان‌انگیز است‌.

من هنوز هم می‌توانم با دوستی گپ بزنم و گشت‌زدن با دوستانی را لبیک بگویم و خوش‌حال باشم از لحظاتم. دشت و کوه چشمانم را می‌نوازند، همان‌قدر که یک نقاشی و موسیقی بی‌خودم می‌تواند بکند، به‌سان آواز پرنده‌ها.

از این بابت معذرت می‌خواهم، ببخشید که به جنگ رفته‌ام، جراحت برداشته‌ام، تلفات داده‌ام اما هنوز ایستاده‌ام، وا نداده‌ام و نمرده‌ام‌. عذر تقصیر که چند آجری را از دل دیوار بیرون کشیده‌ام تا بارقه‌ی نوری را شاهد باشم. شرمنده که دندان‌های تیز این سیاه‌سگ هنوز از پس خرد کردنِ [دیگر بارِ] استخوان‌هایم بر نیامده‌اند.

زندگی، هرقدر طاقت‌فرسا و آغشته به اندوه، برای من هنوز خوشی‌هایی دارد، هرچند از عمقشان کاسته شده باشد و از آن اصل و اصالت بهره‌ای نداشته باشم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر