۱۳۹۷/۷/۲۵

۹۷. تداوم حتا در بهت

تابالا تو که آن گوشه، زیر آن همه کاغذ یادداشت و عکس و نقاشی، خیره خیره به لیوان بزرگ قهوه‌ات نگاه می‌کنی و گاهی دستی به سر و روی برگ گلدان‌های اطرافت می‌اندازی، نمی‌دانی من چه‌طور هنوز اینجا ایستاده‌ام؟
تو که با آن همه غم و تشویش، کنار پنجره ایستاده‌ای، خیره‌ای به خیابانی در دود سیگارت مه‌آلود می‌شود، نمی‌دانی چه طور من بی شور زندگانی، زنده‌ام؟
ناامیدی هرگز ما را مغلوب نکرد تابالا. یأس هرگز بر ما چیرگی نیافت. خسته‌مان کرد، فرسودمان، حتا گاه‌گاهی به زانویمان درآورد؛ هرگز پشتمان را به خاک نمالید اما. نمی‌دانم از کجا همیشه امیدی پیدا کردیم برای ادامه دادن. نمی‌دانم چه‌گونه همیشه مسیری یافتیم برای پیمودن. ستاره‌ها برای تابیدن، از کجای بزم چراغ‌ها سیاهی را می‌پیمایند.
تابالا، میان کرگدن‌ها زیستن، یکی از آن‌ها بودن را، چه‌گونه توصیف باید کرد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر