ماه را دیدهاند، اندکی دیگر اهلش باید سفرهی سحری بچینند و گوش به اذان صبح باشند که بپرهیزند. بخسبند و برخیزند و پرهیخته - نپرهیخته به تکاپوی افطار بیافتند. آن یکی از خوراک و آن دیگری از خواب.
این میانه هم یکی، پرهیزکاری، لقمهای پنیر و شیر به شکم بسته هنگام سحر، روزهی پرهیز میگیرد. از پرهیختن، میپرهیزد. به انگشت دیوانگی نشانش میدهند و او خود میداند؛ دیوانه نپرهیزد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر